محیط بان اداره محیط زیست «خواف» ما را به جایی در هفت و هشت کیلومتری مرز افغانستان برده بود، جایی در نزدیکی تالاب «سیرخون» که محلیها به مژن آباد میشناسندش، جایی که شکارچیهای هوبره را به دام انداختند و قمه یکی از شکارچیان به سر یعقوبی خورد. تالاب ساکت بود و خبری از پرندهها نبود. چوپانی در آن نزدیکی گوسفندهایش را برای چرا، رها کرده بود. گوسفندها، پرندههای تالاب را فراری داده بودند. یعقوبی رفت تا چوپان را گوشمالی دهد که چرا به منطقه ممنوعه حفاظتی آمده است. بی خبر از اینکه چوپان با یکی از محیط یارهای محلیها تماس گرفته و خبر از ورود یک خودروی شخصی به تالاب را داده است. مردی با لباس محلی سوار بر پژو به سراغ ما آمد، وقتی محیط بان را دید، با هم خوش و بش کردند و گفت که چوپان خبر داده، چند نفر غریبه وارد منطقه شدهاند. یعقوبی میگوید: این آقا از همیاران محیط زیست است و بی مزد برای ما کار میکند. چند سالی هست که محلیها حساسیت بیشتری پیدا کردهاند و نسبت به نگهداری گونههای جانوری منطقه احساس تکلیف میکنند.
مزدم را از خدا گرفتم
یعقوبی منطقه را خوب میشناسد. او و دیگر همکارانش از سحر تا نیمه شب در دشت کمین میکنند، چون شکارچیها برای سر زدن به
تله هایشان میآیند، وقتی شکارچیهای غیرمجاز را ببینند، برای دستگیری شان اقدام میکنند. هر کدام از محیط بانهای «خواف» در حادثههای درگیری، آسیب دیدهاند. از فرود آمدن قمه شکارچی بر سر غلامرضا یعقوبی گرفته تا پرت شدن موتور شکارچیان و افتادنش روی «مدثر تیموری»، مسؤول یگان حفاظت محیط زیست خواف که تعقیبشان میکرد. البته آسیبها جدی نبود. تیموری که پرت شد، مدتی دستش در گچ ماند و شکستگی بینی اش بهبود یافت، بعد سر پستش حاضر شد. بخت هم با یعقوبی همراه بود که قمه از بغل به سرش اصابت کرد و نه از سمت برنده آن. او میگوید: من مزد این کارها را گرفتم و به درگاه خدا ناشکری نمی کنم. پارسال به وقت بنایی از طبقه دوم خانه اش افتاد و آسیب ندید. او باور دارد خدا به خاطر حفاظت از این زبان
بسته ها، هوای محیط بانها را دارد.
از جان و دل مایه گذاشتیم
زمستان، فصل شکار هوبره است. پرنده بزرگی از تیره درناها که گردنی به نسبت بلند دارد و بیشتر به رنگ خاکستری دیده میشود. در فصل سرما که غذا برای این پرنده کم است، تله گذاری شکارچیان هم رونق میگیرد. شکار این پرنده مهاجر و در حال انقراض به دلیل پایین بودن تعداد آن، ممنوع است.
محیط بانهای خواف برای نجات این پرنده تلاش زیادی کردهاند و چندین پرونده از شکارچیان غیرمجاز را به دادسرا بردهاند. تیموری میگوید: ما از جان و دل مایه گذاشتیم.
محیط بانهای خواف، آدمهای مهربان و دلرحمی هستند، چون سروکارشان با طبیعت و جانورانی هست که پناهی ندارند. البته در برابر با متخلفان و شکارچیان، اهل مماشات و کوتاه آمدن نیستند. پای شکارچیهای غیرمجاز را به مراجع قضایی باز میکنند تا سروکارشان با قانون باشد.
شکارچی هر «هوبره» را به قیمت 150 هزار تومان به رابط میفروشد و او تا یک میلیون تومان به سر شاخه اصلی میدهد، دلال هم با قیمت ده- پانزده میلیون، هوبره را از کشور خارج میکند. شیخ نشینهای حاشیه خلیج فارس، خریدار هوبره هستند، چون برای شرط بندیهایشان این پرنده را با پرندگان شکاری چون شاهین دعوا میدهند. مشتریهای این پرنده، پی جنس خوب و بی نقص هستند. اگر بال پرنده بشکند، خریدار ندارد. شیخ نشینها گوشت هوبره را هم خیلی دوست دارند و معتقدند، قوای جنسی را تقویت میکند.
جریمههای میلیونی
قیمت پرنده «بالابان» که بزرگترین نوع شاهین و محبوب بازداران است، بالاتر است و تا 200 میلیون هم آن را میخرند، اما جریمهاش 60 میلیون تومان است. جریمه هوبره هم 20 میلیون تومان است. به گفته تیموری، شکارچی بیچاره، خودش شکار دلالان میشود. اداره محیط زیست خواف به تمام روستاها اطلاع داده که جریمه شکار این پرندهها چقدر سنگین است و حبس هم دارد. اینجا علاوه بر پرندهها، آهو را هم
زنده گیری میکنند. با موتور دنبال حیوان میروند تا از نفس بیفتد. جریمه شکار حیواناتی چون جبیر، قوچ، میش و آهو از 10 میلیون شروع میشود تا یوزپلنگ که جریمهاش 100 میلیون تومان است. حتی شکار کبک هم جریمه دارد، به قیمت 200 هزار تومان.
همیشه آماده به خدمت
شکارچیان معمولاً شب قبل از تعطیلی برای شکار میروند و فکر میکنند که محیط بانها تعطیل هستند، ولی اینطور نیست. یعقوبی به خنده میگوید: استراحت ما در آن دنیاست. حقوقشان 850 هزار تومان است و تمام وقت در اختیار محیط زیست هستند. کلامش را تکمیل میکند: ما روستایی هستیم و عشق همین را داریم. بعد به شوخی میگوید: یک مستند هم از خانمهای ما درست کنید ببینید آنها راضی هستند ما توی این کار باشیم یا نه! محیط بانهای خواف همیشه یک دست لباس محیط بانی را همراه خودشان دارند، حتی وقتی به میهمانی میروند. تلفن همراهشان در دسترس است تا در صورت گزارش تخلف، با لباس فرم، خودشان را به محل جرم برسانند.
قصه یک بچه شغال
اسمش را «زیبا» گذاشته بودند. بچه شغالی که در کنار جاده رها شده و رانندهای صدای نالههای ضعیف او را شنیده بود، به محیط بانی خواف آوردش. «زیبا» پنج ماه را در کنار محیط بانهای خواف در سایت تکثیر «جبیر» زندگی کرد، اما خوی وحشی گری حیوان، محیط بانها را مجاب کرد که به طبیعت برش گردانند. محیط بانهای خواف تمام تلاششان را برای حفاظت از گونههای در حال انقراض منطقه داشتهاند. از فروردین 93 تاکنون 231 پرونده شکار تشکیل داده و 331 نفر هم دستگیر شدند.
به گفته تیموری، هوبرهگیری امسال کم شده و کاهش 60 درصدی داشته است. شکارچیها و قاچاقچیان دست و پایشان را جمع کردهاند. چندی پیش هم 20 تا هوبره را از خانهای کشف کردند و به طبیعت گرداندند. آنها دلشان به این خوش است که هیچ هوبرهای از منطقه قاچاق نشده و دلواپسی هاشان، آرام گرفته است.
نظر شما